نصوح مرد بود. اما اندام زنانه داشت. در حمام زنانه دلاکی میکرد. روزی دختر حاکم شهر در حمام بود. زیور آلاتش گم شد . هر چه گشتند نیافتند. درب حمام را بستند تا همه حمامیان را بگردند.نصوح را تشویش در دل افتاد و اشک در چشمانش جمع گشت وبا خدای خویش عهد کرد که اگر سر او فاش نگردد زاهد زمانه شود و خداوند توبه او را پذیرفت لختی بعد اعلام کردند که زیور آلات دختر حاکم پیدا شده . وآن شد که نصوح عابد زمانه گشت و توبه او زبانزد خاص و عام شد و خداوند در قرآنش نام او را میبرد آنجا که میفرماید:(( یا ایها الذین آمنوا توبوا الی الله توبه نصوحا...)) سوره تحریم آیه 8 و به بندگان گنهکار میفرماید که اگر توبه میکنید مانند نصوح توبه کنید .
شیخ صنعان مستجاب الدعوه بود.اما در عشق دختری ترسا گرفتار آمد و مسلمانی بنهاد و شد آنکه شد .
یکی از شاگردان عالم ربانی حضرت ایت الله سید علی قاضی میگفت: از آقا طلب دعا کردم فرمودند بهترین دعایی که هر کس میتواند در حق دیگری داشته باشد آن است که خداوند تو را عاقبت به خیر کند.
نظرات شما عزیزان: