بهترین کار برای به هلاکت نیفتادن در آخر الزمان دعای فرج امام زمان است، البته دعای فرجی که در همه ی اعمال ما تاثیر بگذارد.
نکته های ناب از آیت الله العظمی بهجت
پس به پیامبر پاکیزه و پاکت اقتدا کن که راه و رسم او الگویی است برای الگو طلبان و مایه فخر و بزرگی است برای کسی که خواهان بزرگواری باشد و محبوب ترین بنده نزد خدا کسی است که از پیامبرش پیروی کند و گام بر جایگاه قدم او نهد.
پیامبر (ص) از دنیا چندان نخورد که دهان را پرکند ، و به دنیا با گوشه چشم نگریست. دو پهلویش از تمام مردم فرو رفت تر و شکمش از همه خالی تر بود دنیا را به او نشان دادند اما نپذیرفت.و چون دانست خدا چیزی را دشمن میدارد آن را دشمن داشت. وچیزی را که خدا خوار شمرده آن را خوار انگاشت.و چیزی را که خدا کوچک شمرده کوچک و ناچیز میدانست.اگر در ما نباشد جز آنکه آنچه را که خدا و پیامبرش دشمن میدارنتد دوست بداریم یا آنچه را خدا و پیامبرش کوچک شمارند بزرگ بداریم برای نشان دادن دشمنی ما با خدا و سرپیچی از فرمان او کافی بود.
قسمتی از خطبه 160 نهج البلاغه
هانتینگتون نظریه پرداز آمریکایی که نظریه معروف او ((نظریه برخورد تمدنها)) مورد وثوق سیاستمداران و اندیشمندان غربی است درباره شیعه میگوید::شیعه دارای دو بال سبز و سرخ است و تا این دو بال را دارد نمیتوانیم او را از بین ببریم،( بال سرخ شیعه قیام سرخ سید الشهدا (ع) است و بال سبز شیعه انتظار ظهر منجی بشریت مهدی موعود(ع) است)ما باید تمام سعی خود را بکنیم تا این دو بال را از شیعه بگیریم .
راهکار دشمن برای گرفتن این بالها و سقوط شیعه تهاجم فرهنگی ، برهنگی فرهنگی و وارد کردن عقاید خرافی در مکتب تشیع است.
کمی بیندیشیم....
کسی که بداند در مرای و مسمع خداست،نمیتواند گناه کند.تمام انحرافات ما از این است که خدا را ناظر و شاهد نمی بینیم.
نکته های ناب از آیت الله العظمی بهجت
الم یعلم بان الله یری ( آیا بنده ما نمیداند که ما ناظر او هستیم.) سوره علق آیه 14
مرحوم حجت الاسلام اقا سید هاشم رضوی هندی از شاگردان عارف کامل سید علی آقا قاضی بود.ایشان نقل میکرد که سبک نماز شب آقای قاضی همانند نماز شب خواندن رسول الله بود.
آقای رضوی میگفت:((آقای قاضی شبها کم میخوابید بعد برمیخواست و چهار رکعت از نافله شب را میخواند سپس کمی میخوابید باز برای مرتبه دوم بیدار میشد و چهار رکعت دیگر میخواند باز کمی میخوابید و برای بار سوم بیدار میشد و سه رکعت بقیه نماز را میخواند)) بوستان کشمیری
بزرگان این چنینند
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
درود خدا بر او فرمود:روزگاری بر مردم خواهد آمد که جز سخن چین را محترم نشمارند، و جز از بدکار هرزه خوششان نیاید، و جز عادل ناتوان نگردد، در آن زمان کمک به نیازمندان خسارت، و پیوند با خویشاوندان منت گذاری، و عبادت نوعی برتری طلبی بر مردم است، در آن زمان حکومت با مشورت زنان و فرماندهی خردسالان و تدبیر خواجگان اداره میگردد.
نهج البلاغه حکمت 102
در پی انتشار فیلم موهن یک کارگردان آمریکایی نسبت به ساحت مقدس پیامبر عظیم الشان اسلام حضرت محمد (ص) در تمام کشور فردا بعد از نماز جمعه نمازگزاران به تظاهرات و راهپیمایی خواهند پرداخت.
رهبر معظم انقلاب فرمودند : متهم اول در این جنایت ،صهیونیسم و دولت آمریکا است و باید عاملان این جنایت شنیع و پشتیبانان مالی آن مجازات شوند.
در قسمت نظرات اعتراض خود را نسبت به این اقدام موهن اعلام کنید.
همانا ترس از خدا کلید هر در بسته، و ذخیره رستاخیز، و عامل آزادگی از هر گونه بردگی ، و نجات از هر گونه هلاکت است، .در پرتو پرهیزگاری تلاشگران پیروز، پرواکنندگان از گناه رستگار ، و به هر آرزویی میتوان رسید. .
قسمتی از ترجمه خطبه 230 نهج البلاغه
شهادت ششمین عصاره هستی حضرت امام صادق(ع) بر شیعیانش تسلیت باد.
قال الصادق (ع):کونوا لنا زینا و لا تکونو علینا شینا
مایه زینت ماباشید و مایه شرمساری ما نباشید.
بهلول در کوچه مشغول بازی با بچه ها بود که دید تعداد زیادی از شیعیان با پرچم و بیرق در حال شعار دادن هستند و به سمتی در حال حرکت هستند. بهلول به انها گفت : به کجادارید میروید.گفتند: ما شیعیان اما م صادق هستیم و برای بیعت با ایشان و اعلام وفداری به دیدار ایشان میرویم.بهلول نگاهی به آنها انداخت و گفت:پس موقعی که با امام بیعت کردید پیام من را هم به امام برسانید و بعد دو دستش را باز کردو انگشتانش را نشان داد.مردم به دیدار امام صادق رفتند و بعد از اینکه دیدارشان با امام تمام شد در حال خروج بودند که امام گفت چیزی را فراموش نکرده اید. کمی فکر کردند و یادشان از پیام بهلول آمد و ماجرا را برای امام گفتند امام یکی از دستانش را باز کرد و گفت این جواب بهلول است مردم با تعجب از امام جدا شدند. وقتی به بهلول رسیدند جواب امام را به بهلول گفتند و از او خواهش کردند که علامتهایی را که بین او و امام رد و بدل شده را ترجمه کند.بهلول گفت: من به امام گفتم که اگر ده نفر از همه این جمعیت یار و یاور واقعی داشته باشید برای شما کافیست . امام جواب داد:اگر از همه این جمعیت پنج نفر یار و یاور واقعی داشته باشم برای من کافیست.
کمی بیندیشیم....
آقا اجازه! دلزده ام از تمام شهر
بی تو دلم گرفته، از تمام شهر
آقا اجازه! دست خودم نیست خسته ام
در درس عشق من صف آخر نشسته ام
در این کلاس عاطفه معنا نمیدهد
اینجا کسی به پای تو بر پا نمیدهد
آقا اجازه! بغض گرفته گلویمان
اینقدر رد شدیم که رفت آبرویمان
فرض کن حضرت مهدی به تو ظاهر گردد
ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی؟
باطنت هست پسندیده صاحب نظری؟
خانه ات لایق او هست که مهمان گردد
لقمه ات در خور او هست که نزدش ببری؟
پول بی شبهه و سالم از همه داراییت داری
آنقدر که یک هدیه برایش بخری؟
حاضری گوشی همراه تو را چک بکند
با چنین شرط که در حافظه اش دست نبری
واقفی بر عمل خویش پیش دگران؟
میتوان گفت تو را شیعه اثنی عشری
ای مردم هر کس از خدا خیر خواهی طلبد توفیق یابد و آن کس که سخنان خدا را راهنمای خود قرار دهد به راست ترین راه هدایت خواهد شد. پس همانا همسایه خدا در امان و دشمن خدا ترسان است، آن کس که عظمت خدا را میشناسد، سزاوار نیست خود را بزرگ جلوه دهد. پس بلندی ارزش کسانی که بزرگی پروردگار را میدانند در این است که برابر او فروتنی کنند و سلامت آنان که میدانند قدرت خدا چه اندازه میباشد در این است که برابر فرمانش تسلیم باشند ، پس از حق نگریزید.
قسمتی از خطبه 147 نهج البلاغه
پسر کوچکی در یکی از طبقات آپارتمان در حال بازی بود .پسر کوچک عقب عقب به نرده های تراس نزدیک شد و از آنجا پرت شد پایین. پیرمردی با چهر ه ای روحانی از زیر ساختمان در حال گذر بود، ناگهان بچه را در حال سقوط دید. همینطور که بچه در آسمان بود پیرمرد گفت : نگهشدار. بچه در زمین و آسمان متوقف شد و بعد پیرمرد دستانش رو جلو برد و بچه را گرفت و پایین گذاشت .مردمی که این صحنه را دیده بودند به طرف پیرمرد رفتند و داد میزدند: معجزه! معجزه! اما پیرمرد آنها را به سکوت دعوت کرد و بعد ادامه داد ،چرا شلوغش میکنید هچ معجزه ای رخ نداده .فقط یک عمر هر چی خدا به من گفته بود انجام بده انجام دادم .حالا یکبار من از خدا چیزی خواستم اونم برام انجام داد چیز عجیبی نیست ومقابل دیدگان متعجب مردم براه افتاد و رفت.
*****
تو خدا را آنچنان که باید بندگی کن آنگاه خدایی خدا را خواهی چشید.
دختر پادشاه به همراه خدمتکاران خودش در حال شکار بود که به دنبال آهویی از بقیه همراهان دور افتاد . هر چه گشت راه را نیافت. شب داشت نزدیک میشد، با خود گفت: امشب رو نمیتوانم در بیابان بگذرانم . از دور چراغهای شهری او رو به خود جلب کرد به سمت شهر به راه افتاد .تا نزدیک خانه ای رسید. در زد طلبه جوان در را باز کرد تا دختر چهره طلبه جوان رو دید فهمید به او میشود اعتماد کرد به او گفت : من گم شده ام منو امشب پناه بده اما طلبه جوان زیر بار نرفت. دختر التماس کرد، تا اینکه دل طلبه به رحم آمد و دختر جوان را پناه داد. دختر لقمه ای نان خورد و از خستگی به خواب رفت.طلبه جوان هم مشغول مطالعه شد. با خود تصور کنید خانه خالی دختری زیبا و جوان همه چیز مهیا بود تا شیطان سومین نفر این بزم دو نفره شود. شیطان وارد شد و شروع به وسوسه طلبه جوان کرد .جوان با خود کلنجار رفت و برای رهایی از وسوسه شیطان انگشت خودش رو روی شمع گرفت و سوزاند به همین ترتیب تا صبح تمام انگشتانش رو سوزاند.تا اینکه صبح شد و دختر به راه افتاد ناگاه چشمش به انگشتان سوخته طلبه جوان افتاد.احوال را جویا شد طلبه جوان تمام ماجرای شب گذشته را برای دختر تعریف کرد .دختر خیلی متاثر شد .و از جوان خداحافظی کرد.به قصر که رسید ماجرا را برای پادشاه گفت ....
روزها گذشت....
طلبه جوان با دختر پادشاه ازدواج کرد و به خاطر این تقوای از گناه خداوند به او لطف کردو هم داماد پادشاه شدوهم عالمی برجسته.
نام او محمد با قر معروف به میر داماد است.
چارلز دانشجوی انگلیسی با طعنه به دوست و همکلاسی ایرانی اش همایون می گه :
چرا خانومای ایرونی نمیتونن با مردا دست بدن یا لمسشون کنن !؟؟
یعنی مردای ایرانی اینقدر بی جنبه اند که خودشون رو نمیتونن کنترل کنن؟؟
همایون لبخندی میزنه و میگه :ملکه انگلستان میتونه با هر مردی دست بده ؟
و هر مردی می تونه ملکه انگلستان رو لمس کنه؟
چارلز با عصبانیت می گه :
نه! مگه ملکه فرد عادیه ؟!!
فقط افراد خاصی می تونن با ایشون دست بدن و در رابطه باشن!!!
همایون هم بی درنگ می گه :
خانوم های ایرونی همشون ملکه هستن!!!
ای بندگان خدا بدانید که تقوا دژی محکم و شکت ناپذیر است. اما هرزگی وگناه خانه ای در حال فرو ریختن و خوار کننده است که از ساکنان خود دفاع نخواهد کرد،و کسی که بدان پناه برد در امان نیست.آگاه باشید با پرهیزگاری ریشه گناهان را میتوان برید. وبا یقین میتوان به برترین جایگاه معنوی دسترسی پیدا کرد.ای بندگان خدا، خدارا، خدا را، در حق نفس خویش که از همه چز نزد شما گرامی تر و دوست داشتنی تر است. پروا کنید، همانا خدا راه حق را برای شما آشکار کرده و جاده های آن را روشن نگاه داشت. پس یا شقاوت دامنگیر یا رستگاری جاویدان در انتظار شماست . پس در این دنیای نابود شدنی برای زندگی جاویدان آخرت توشه برگیرید که شما را به زاد و توشه راهنمایی کردند،و به کوچ کردن از دنیا فرمان دادند و شما را برای پیمودن را قیامت برانگیختند.(قسمتی از خطبه 157 نهج البلاغه)
دل تو یاغی است.دل یاغی را بند باید.هر طغیانگری را بندی شاد و به نسبت هر طغیانی، بند محکمتر و سلول تنگ تر .
دل یاغی را بندی از جنس عشق باید.که از کمند آن خلاصی نیابد.
اما....
عشقی خدایی که:
زنجیری بر گردنم افکنده دوست میبرد هر جا که خاطر خواه اوست
اگر این چنین شد .
علامه جعفری میگفت روزی با تعدادی از دوستان نشسته بودیم مجله ای دست دوستان بود و در آن مجله عکس زیباترین زن سال را زده بودند و هر یک از دوستان نظری میداد یکی میگفت چه آدم خوشبختیه کسیکه با این زن ازدواج کنه یکی میگفت همه زندگیمو میدم یک لحظه ببینمش و .. بالاخره هر کی یه چیزی میگفت هنوز به من نرسیده بود من با خودم فکر کردم و با خودم گفتم یا امام زمان من آرزوم دیدن یک لحظه چهره زیبای شماست من با این زن هیچ کاری ندارم برای یک لحظه خودم را در محضر آقا دیدم و قتی که از حالت خلسه بیرون آمدم رفقا به من گفتند نظرت رو بگو من گفتم من چهره ای رو دیدم که اون عکس در مقابل اون چهره قطره ای از دریاست .
عزیز من ....
زنی هرزه و بدکاره در راهی میرفت چشمش به سگی افتاد که از تشنگی در گوشه ای افتاده بود. زن دلش به حال سگ سوخت، کفشش را از پایش در آورد وآن را به طنابی بست و با آن دلوی درست کرد و از چاه آب کشید و جلو سگ گذاشت. و سگ را سیراب کرد.این خبر به پیامبر رسید فرمودند: ((خداوند به خاطر این کار تمام گناهان او را بخشید)).
دیروز جای همتون خالی مهمان خان کبریایی حضرت رضا (ع) بودم.وقتی اون همه زائر رو دیدم که گرد حریم حرم امامشان میگشتند.ناگهان زمزمه کردم که:یا رضا کی میگه که غریبی غریب که این همه زائر نداره،غریب اونه که حتی یه شمع و چراغم نداره.
این زیارت بهانه ای شد که چند کلمه ای در مورد زیارت امام رضا بنویسم.
امام رضا (ع) میفرماید:(( و ما من مومن یزورنی فتصیب وجهه قطره من الماءالا حرم الله تعالی جسده علی النار)) هیچ مومنی نیست که مرا زیارت کند و قطره اشکی برصورتش بغلطد مگر اینکه خدای تعالی تن او را بر آتش حرام نماید.
در جای دیگر: هر کس به زیارت من بیاید صواب حج قبول را میبرد. و از فرزند ایشان است که : صواب زیارت پدرم برابر با 1000 حج قبول است.
شاعر چه زیبا سروده که:اغنیا مکه روندو فقرا سوی تو آیند/ای به فدای تو آقا که حج فقرایی.
عکسهای زیر رو امروز از حرم گرفتم . در ضمن همتون رو دعا کردم.
یکی از ایرانیانی که مقیم لندن بود تعریف میکرد که یکروز سوار تاکسی میشود و کرایه را میپردازد.راننده بقیه پول را که بر می گرداند ، بیست پنس اضافه تر میدهد ! میگفت چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست پنس اضافه را برگردانم یا نه ؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست پنس را پس دادم و گفتم آقا اینو زیادی دادی... گذشت تا به مقصد رسیدیم.
موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت:آقا از شما ممنونم.پرسیدم بابت چی؟گفت:میخواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم، اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید، خواستم شما را امتحان کنم. با خودم شرط کردم اگر بیست پنس را پس دادید، بیایم. فردا خدمت میرسیم! تعریف میکرد که تمام وجودم دگرگون شد.حالتی شبیه غش به من دست داد.من مشغول خودم بودم، در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست پنس میفروختم!!
امام علی (علیه السلام):آبروی تو همچون یخی جامد است که در خواست، آن را قطره قطره آب میکند،پس بنگر آنرا نزد چه کسی فرو میریزی؟
دست طلب چو پیش کسان میکنی دراز پل بسته ای که بگذری از آبروی خویش
شما میتوانید برداشت خودتون رو از عکس بالا در قسمت نظرات قرار بدید .بهترین نظر بعنوان متن برای عکس انتخاب و در وبلاگ قرار خواهد گرفت.
ساقیا! بده جامی، زان شراب روحانی/تا دمی برآسایم زین حجاب جسمانی
بهر امتحان ای دوست، گر طلب کنی جانرا/آنچنان برافشانم، کز طلب خجل مانی
بیوفا نگار من، میکند به کار من /خندههای زیر لب، عشوههای پنهانی
دین و دل به یک دیدن، باختیم و خرسندیم/در قمار عشق ای دل، کی بود پشیمانی؟
ما ز دوست غیر از دوست، مقصدی نمیخواهیم/حور و جنت ای زاهد! بر تو باد ارزانی
رسم و عادت رندیست، از رسوم بگذشتن/آستین این ژنده، میکند گریبانی
زاهدی به میخانه، سرخ روز میدیدم/گفتمش:مبارک باد بر تو این مسلمانی
زلف و کاکل او را چون به یاد میآرم/مینهم پریشانی بر سر پریشانی
خانهی دل ما را از کرم، عمارت کن/پیش از آنکه این خانه رو نهد به ویرانی
ما سیه گلیمان را جز بلا نمیشاید/بر دل بهائی نه هر بلا که بتوانی
باز هم غروب جمعه شد و نیامدی آقا.
و باز هم باید این شعر را زمزمه کنم تا بیایی:
شاید این جمعه بیاید شاید پرده از چهره گشاید شاید.
بازهم آدینه ای دیگر از راه سید و چشمان منتظر ما به امید دیدار یار به هر سو میدود.
اما...
آیا با خود اندیشیده ای چرا با وجود این همه منتظر !!!! چرا مهدی (عج) رخ نمینماید؟
آیا با خود اندیشیده ای چرا با وجود این همه دعا برای فرج!!! مهدی (عج) ظهور نمیکند؟
نمیدانی؟؟؟
آخر باید باور کرد که چشمهای نامحرم لایق دیدار نیستند . تو ابتدا باید محرم شوی آنگاه طالب دیدار شوی.
زیرا که :
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت با من راه نشین باده مستانه زدند
اگه میخواهی با محبوب دلها باده نوشی کنی باید ابتدا محرم شوی.
چگونه؟
ساده است فقط باید رهرو واقعی بود، نه با زبان بلکه با عمل و دل.
شخصی به اما م معصوم گفت:چرا قیام نمیکنید؟امام فرمود:اگه به اندازه تعداد این گوسفندان رهرو و شیعه واقعی داشتم قیام میکردم. و تعداد آن گوسفندان 10-12 راس بود.
العاقل فی الاشاره))
صلت علی جسم الحسین سیوفهم فغدا لساجده الظبا محرابا
ترجمه: شمشیرهایشان بر جسم حسین (ع) نماز خواندند ،آنگاه که جسم پاکش محراب شمشیرهای سجده کننده شد.
هر اتفاق یا حادثه ای که در جهان واقع میشود 2 نوع اثر از خود به جا میگذارد یا بهتر بگویم از دو زاویه مختلف میشود به آن نگاه کرد اول : از دید ظاهری یعنی آن پیامدی که در مناسبات انسانی بجا میگذارد دوم:آن اتفاقی است که در تبادل بین عناصر بوجود میاید .برای بهتر تبیین شدن مطلب میخواهم به حادثه عظیم عاشورا با دید دیگر نگاه کنیم . هر موجود ( انسان ،گیاه،مجردات،حیوانات) و هر عنصری در طبیعت که بوسیله خداوند خلق میشود برای رسیدن به کمال خودش خلق میشود و این اسباب و علل میکوشند تا هر مخلوق خداوند به کمال واقعی خودش برسد
کمال انسان رسیدن به مقام قرب خداوند است .
کمال یک دانه روییدن است.
کمال یک درخت میوه دادن است .
کمال یک فرشته عبادت است
و از این میان چه بسیارند مخلوقاتی که به کمال خود نمیرسند یا به نهایت کمال خود نمیرسند.
کمال یک شمشیر
آن است که بر بدن بهترین خلق خداوند (حسین(ع)) بوسه زند و این کجا و آن شمشیری که بر بدن قاتلین حسن فرود میاید کجا
کمال یک نی آن است که بر لبهای حسین (ع) در تشت فرود آید و بر آن لبا بوسه زند.
کمال یک دریا اب آنست که ایثار علمدار کربلا را ببیند و عشق بازی او را با مولایش.
کمال خاک آنست که قطره قطره خون حسین (ع) را بنوشد و بدن تکه تکه اش را بر نرمی خود در آغوش گیرد
کمال یک تیر آن است که بر گلوی نازدانه ابا عبدالله بوسه زند
کمال آتش آنست که بر غریبی زینب در شب شام غریبان بسوزد.
.....
عزیزم : کمال تو آنست که به خدا برسی
کمال تو در بیهودگی نیست
عروج کن از خاک در گذر تا افلاکی شوی
جرعه ای از می ناب بندگی تو را بس است
خدا منتظر دستهایی است که به سویش گشوده شود تا عاشقانه بگیردشان.
تا حالا فکر کرده ای خدا منتظر توست عجله کن سر قرار برسی
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
خداوند به فرشته های مقرب خود فرمود به زمین فرود آیید و مشتی خاک برگیرید تا آدمی سازم. یکایک آمدند اما زمین از دادن خاک ابا کرد .خالق ازراییل را فرستاد تا خاک برگیرد ازراییل با غضب مشتی خاک برگرفت.خالق خاک را گل نمد سالیانی این خاک در گوشه ای افتاده بود تا خداونوند از روح ربانی خویش در آن دمید تا گل مرده جان گرفت و آدم شد و از باقیمانده گل حوا را آفرید و ...و شیطان قسم خورد که همگی را گمرا خواهد کرد.
گذشت و گذشت تا رسید به من و تو...
خداوند ما را آفرید و از روح خویش دمید و در برابر مخلوقات دیگرش از انسان دفاع نمود و او را اشرف مخلوقات نامید .میدانی چرا....
تا تو آیینه خالق باشی در زمین تا خداوند همیشه به تو بنازد پیش فرشتگانش
تا تو روح خدا باشی در زمین
تا تو آیینه زیبا نمای خداوند باشی در زمین
تا تو به شیطان بفهمانی که خداوند الکی از تو دفاع نکرده
اما ما را چه شده است خیانت، برهنگی، بی بندوباری،تجاوز و هر صفت شیطانی دیگر
ای دختر زیبایی تو هدیه خداست دسیسه شیطان تو را نفریبد. زیباییت زیبا هدیه کن
ای پسر تو باید به مقام قرب برسی در بند خاک نمان.
کمی فکر
یک تلنگر
بهشت نزدیک است.
تا روز چهلم از راه رسید.
گوهرشاد بنا به قولش به دیدار جوان رفت و به او گفت که من آماده ام که به عقد تو در بیایم.
جوان تا گوهرشاد را دید از او پرسید تو که هستی و چه میگویی من تو را نمیشناسم. گوهرشاد ماجرا را برای جوان تعریفکرد.
جوان گفت: من معشوقی یافته ام که تو در برابر او ذره ای ، من چگونه از معشوقم جدا شوم و دل به عشق تو دهم.من عاشق خدا شده ام . و دوباره مشغول عبادت شد.
مرجع عاليقدر حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني مدظله الوارف به نامه دختر جواني كه به تازگي در مشهد مقدس سؤالاتي درباره حجاب و فلسفهي آن مطرح كرده بود، پاسخ داد.
به گزارش سرويس وبگردي باشگاه خبرنگاران؛مرجع عاليقدر حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني مدظله الوارف به نامه دختر جواني كه به تازگي در مشهد مقدس سؤالاتي درباره حجاب و فلسفهي آن مطرح كرده بود،پاسخ داد.
متن نامه و پاسخ معظم له به شرح ذيل است:
بسم الله الرحمن الرحيم
مرجع عزيز و عاليقدر حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني
سلام عليكم؛
من دختري 21 ساله هستم. شما را بارها در مشهد ديدهام، و به شما به چشم يك پدر معنوي نگاه ميكنم. آقا من يك دختر بدحجاب هستم، راستش نميدانم حجاب چيست؟ چرا حجاب بر ما واجب است؟ چرا حجاب ارزش است؟ آيا چادر يك تكه پارچه با ارزش و مقدس است؟ دختر 9 ساله از چادر چه ميداند؟ چرا فقط در دين ما چادر و حجاب وجود دارد، يعني پيامبران ديگر نميدانستند؟!
آيا معناي پوشش، نبودن من در جامعه نيست؟ پس چگونه بايد براي جامعه مفيد باشم؟چرا ما زنان بايد تاوان دلهاي مريض بعضي مردان را بدهيم؟ آيا بهتر نيست حجاب در كشور اختياري باشد؟ لطفاً مرا نصيحت كنيد و به سؤالاتم جواب دهيد كه من پيجوي حقيقتم. منتظر پاسخ شما هستم.
بسم الله الرحمن الرحيم
عليكم السلام و رحمة الله
دخترم! انشاءالله تعالي تندرست و سعادتمند باشيد و انديشههاي نيك و درست را در خود پرورش دهيد.
نامه شما را خواندم. از بيداري باطن و معنويت پاك و اصالت فطرت شما اميدوار شدم.
نوشتهايد پيجوي حقيقت هستيد و نصيحت ميخواهيد. حقيقت ظاهر و آشكار است به هرچه نگاه كنيد از ذره تا مجرّه، از زمين تا آسمان و كهكشانها و جنبندگان بزرگ و كوچكي كه با چشم غير مسلح به زحمت رؤيت ميشوند، آب و هوا، باغ و سبزهزارها و درختها، حيوانات برّي و بحري و اين انسان، اين من و تو و اين همه دستگاهها و تأسيساتي كه در بدن ما برقرار است و علي الدوام بيآنكه ما نقشي داشته باشيم به طور خودكار عمل ميكنند، اين همه گلها، اين همه ميوهها و اين همه ... و اين همه ...، همه انسان را نصيحت ميكنند؛ همه حقيقت و حق را نشان ميدهند كه غافل نباشيد، بيدار و هشيار باشيد، از اين كتاب آفرينش كه ميليونها و ميليونها و ميلياردها و بيش از حساب و شمار درس بصيرت و بينش دارد بخوانيد، و پند بگيريد.
بدانيد كه شما در برابر اين معاني ژرف و اين وجود پر از حكمت نبايد آرام بنشينيد. بايد پردههاي جهالت را هرچه ميتوانيد پاره كنيد، و به سوي روشنايي بيشتر گام برداريد.
مسأله حجاب و مسائل جنسي و جنسيتي را تحت احساسات جواني دختر يا پسر نميشود بررسي كرد، و نگاه غير احساساتي بايد به آن داشت.
اين برنامه و روابط مرد و زن و حجاب، همه بايد با ديد عقل و مصلحت بررسي شود. مفاسد و مصالح بسيار در اينجا ملاحظه ميشود. كرامت و شخصيّت زن بيشترين مصلحتي است كه بايد حفظ شود.
حجاب و پوشش و چادر و جداييهايي كه بين دو جنس به حكم عقل و شرع مقدس اسلام رعايت ميشود همه، جامعه را از فساد، و خانواده را از ويراني نجات ميدهد. حجاب براي زن حصاري حصين و قلعهاي محكم است.
در جامعه كاري كه برحسب وضع طبيعي بين زن و مرد توزيع شده است هر دو كار است، هر دو شريف است، هر دو بايد رعايت شود تا جامعه بر نظام درست برقرار باشد.
خانهداري زن از اشرف كارها است. زن خانهدار بيكار نيست. مرد هم كه مشاغل بسا سخت بيرون را عهدهدار است جهاد في سبيل الله است. كارهاي پر زحمت و سخت به عهده مرد است.
بعض افراد بياطلاع، نگاه ظاهري به غرب و اروپا و آمريكا ميكنند، و يك زن را ميبينند كه مثلاً وزير يا وكيل شده است امّا هزاران زن را كه در نهايت محروميتهاي اقتصادي گوناگون هستند نميبينند.
امروز در غرب، كار فساد بيحجابي و اختلاط زن و مرد به جايي رسيده است كه از جلوگيري مفاسد آن عاجز شده و به مفاسد بسيار مخرب آن تن در دادهاند.
در غرب طبق اخباري كه خبرگزاريها منتشر ميكنند زنها در هر نهاد و مخصوصاً نهادهاي ارتشي مورد اذيت و آزار مردهاي مافوق هستند. زندگي راحت و آرام و انساني ندارند. مواليد تا حد چهل و هشت درصد در شناسنامه بي پدر معرفي ميشوند.
ما بايد به تعاليم اسلام افتخار كنيم. سالمترين مجتمعات و جوامع، مجتمعات اسلامي است. تفكيك جنسيتي براي سلامت جامعه شرط اساسي است. چادر و رعايت محرم و نامحرمي و اختصاصيافتن بعض مشاغل به زن، و بعض مشاغل به مرد بر اساس همين تفكيك لازم جنسيتي و ترتيبات و ضوابط آن است.
در احكام شرع جنبههاي جسماني و روحي مرد و زن ملاحظه شده است، و بر اساس صرف برتريدادن يك جنس بر جنس ديگر دستور و برنامهاي نيست. پيامبران همه به حجاب دستور دادهاند، و اختصاص به اسلام ندارد، و حكم ملازم زن و مرد است.
همين روزها به يكي از وزراء در ايتاليا پيشنهاد كرده بودند كه زنان مسلمان را از روبند ممنوع سازد، جواب داده بود كه از كار و برنامهاي كه حضرت مريم داشت كسي را منع نميكنم! يعني حضرت مريم هم حجاب كامل داشتهاند.
دخترم راجع به حجاب، راجع به تواناييهاي زن و مرد و نقش اين دو جنس در ساختن يك جامعه عقلپسند با كرامت، كتابهاي بسيار شيعه و سني، و مسلمان و كافر نوشتهاند.
من به شما توصيه ميكنم به تمام وجود اگر سعادت حقيقي خود را ميخواهيد، حجاب و تعليمات عاليه اسلام را در همه برنامهها رعايت كنيد.
خداوند متعال شما را حفظ و به همه آرزوها و آمال مشروع و عقلپسند برساند، والسلام.
بر سر گور کشیشی در کلیسای وینستر نوشته شده است :
مردی برای اصلاح به آرایشگاه رفت در حال گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت.
آنها درباره موضوعات مختلف صحبت کردند وقتی به موضوع خدا رسیدند آرایشگر گفت: ((من باور نمیکنم خدا وجود داشته باشد)) مشتری پرسید: ((چرا باور نمکنی)) آرایشگر گفت : ((کافی است که به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد) به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه انسانها مریض میشدند؟ این همه بچه های بیشرپرست وجود داشت من نمیتوانم خدای مهربانی را باور کنم که اجازه دهد این چیزها وجود داشته باشد.
مشتری لحظه ای فکر کرد ولی چیزی نگفت آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از آرایشگاه بیرون رفت
به محض اینکه از آرایشگاه بیرون رفت مردی را با موهای کثیف و ژولیده و بلند دید و برگشت و به آرایشگر گفت: ((میدانی چیست به نظر من آرایشگر هم وجود ندارد))
آرایشگر گفت چرا همچین حرفی را میزنی من همین الان موهای تو را کوتاه کردم.
مشتری گفت: چون اگر وجود داشت موهای این مرد به این بلندی نمیشد
آرایشگر گفت آرایشگر هست ولی مردم مراجعه نمیکنند....
مشتری گفت:(( دقیقا نکته همین است خدا وجود دارد فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمیگردند برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.))