من آیینه بشکسته ام ،من کویر خشک بی آبم ،من دل ی پاره پاره ام من همه دلتنگیهای زمینم ،
تو ای آینه تمام ای در یای مواج ای شادی ناب و ای تمام خوبیها
دلم گرفته از این زمانه دلم تو را میخواند اصلا دلم بهانه ات را گرفته است هر چه میکنم آرام نمیگیرد
بیا ای بهانه انتظار
.....
نمیدانتم چرا چشمانم بی اختیار جاری میشود
و دستم بی اختیار بر صفحه کلید میلغزد
این خطخطیهای دل غمگین من است
تو که این متن را میخوانی
تو در دعایت مرا هم بیاد آر
هوای یار کرده ام مرا دعا کن
شاید خدا به حرمت دستهای به آسمان گشوده ات مرا دریابد.
نظرات شما عزیزان:
راستی این صفحه ی اول وبت رو چجوری گذاشتی؟
کدش چیه؟